دوران نقاش بودن تمام شده
به گزارش شهر وبلاگ، سعید فلاح فر در یادداشتی، نوشت:هنرمندان نقاشی می کشند، اما نقاش نیستند. هنرمندان مجسمه می سازند، اما مجسمه ساز نیستند. هنر و هنرمند معنایی فراتر و وسیع تر از تسلط به یک حرفه و یا ابزار ساخت وساز و شخصیت های تک بعدی و کلیشه ای دارد.

حاصل فعالیت این افراد و یا تابلویی که خالی از این تعبیر هنر و دنیا بینی هنرمندانه باشد، اگرچه جذاب و حیرت انگیز و عجیب و...، تنها یک اثر و شی ساخته شده با تکنیک و به دست یک تکنسین ماهر خواهد بود. تمرکز و مهارت های دستی برای خلق اثر هنری ضروری است اما کافی نیست.
دانش میان رشته ای و خصوصا کلام ـ به عنوان مهمترین ابزار تفکر ـ از بایدها و الزامات هر هنرمندی است. در دنیا امروزی؛ هنرمند نه به یک تکنسین ماهر، بلکه به کسی اطلاق می گردد که مجموعه ای از توانمندی ها و داشته های درونی و بیرونی را توامان داشته باشد و به واسطه تجارب ارزشمند زیستی، همچنین با تدوام اندیشه و فعالیت، به درک و بیانی از چیستی و چرایی، به چگونگی و زبان شناخته شده و قابل تامل شخصی رسیده باشد. گو این که این زبان چندان هم همه پسند و عوامانه نباشد.
با این تعریف؛ آمارهای چندین هزار نفری از هنرمندان رشته های تجسمی به اتکا شمارش خروجی آکادمی ها و دانشگاه ها و یا جشنواره ها و نمایشگاه ها و نگارخانه ها و ارقام ریالی و دلاری و... تنها دورنمایی از عملکرد تکنسین ها و تابعین دست دوم و دست چندم هنر و حداکثر شرایط صنعت - هنر و تجارت - هنر را نشان می دهند و اعداد معناداری برای ارزیابی و سنجش هنر محسوب نمی شوند. واقعیت این است که اگر در جامعه ایرانی با این سوابق فرهنگی و هنری و با این ترکیب جمعیتی، تنها به تعداد انگشتان دو دست هم هنرمند راستین و فعال داشته باشیم، به آمار و و ثروت افتخارآمیزی دست پیدا نموده ایم.
منبع: گردشبان