بازگشت از یک قدمی مرگ؛ روایت نجات ناموفق دو کوهنورد

به گزارش شهر وبلاگ، 3 نفر بودند. 3 داوطلب 3 قهرمان. ماموریت شان نجات دو کوهنورد از ارتفاع 4800 متری قله علم کوه بود. در مسیری پا گذاشتند که بازگشت شان ناممکن بود، اما رفتند تا نجاتگر دو همنوردشان از جهنم برفی باشند. یک هفته در جان پناه سردوآهنی سر کردند تا بالگرد نجات هلال احمر معجزه زندگی شان شد.

بازگشت از یک قدمی مرگ؛ روایت نجات ناموفق دو کوهنورد

به گزارش شهروند، این مردان، قهرمان روز های سرد دی ماه شدند. مردانی که داوطلبانه به قله 4800 متری پا گذاشتند. کوله بارشان را بستند و برای نجات راهی شدند. نجات 2 کوهنورد فدراسیون کوهنوردی تهران که در ارتفاع علم کوه حبس شده بودند. هر دو حرفه ای بودند و با سابقه، اما سرما و بارش برف و باران به این دو کوهنورد امان نداد. عملیات نجاتگران برای نجات این کوهنوردان کلید خورد. تجربه و صعودهایشان آنان را به این راستا سوق داد.

3 قهرمان در فهرست نجات

مجتبی قهیه ای یکی از این 3 مرد است. جوان ترین قهرمان قله علم کوه. از سال 95 زمستان های علم کوه را به چشم دیده است. در مدت 5 سال گذشته 50 روز در ارتفاع 4800 متری قله روزهایش را شب نموده و شب هایش را روز. دو بار در زمستان به گرده آلمان ها صعود نموده است. به کلیه نقاط و مکان ها و آب وهوای منطقه آشنایی کامل دارم. دو باری که در زمستان به گرده آلمان ها صعود کردم یک بار بیواک کردم در واقع همان شب مانی در قله یک بار هم بیواک نکردم. یک روزه از قله خارج شدم. اطلاعاتم به نسبت از منطقه علم کوه بالاست.

همین هم شد که نام مجتبی در کنار دو قهرمان دیگر این عملیات جا خوش کرد و شد یکی از داوطلبان این ماموریت سخت. بعد اینکه در جریان صعود ناپیروز دو کوهنورد تهرانی به نام های حامد شاه حسینی و عباس کلهر قرار گرفتم به صورت کاملا داوطلبانه اعلام کردم که با گروه نجات همراه خواهم شد.

نام دیگر این فهرست قهرمانان مهدی جباریان است. مردی 38 ساله که 23 سال کوهنوردی می نماید. سیاهه بلندبالایی از رکورد ها و صعودهایش در پرونده سال ها کوهنوردیش دیده می گردد. بار ها به علم کوه صعود نموده است و تجربه بسیار بالایی در راستا قله دارد. آخرین بار دوهفته پیش از عملیات نجات به ارتفاع 4800 متری علم کوه صعود نموده بود.

او هم شد یکی از داوطلبان ماموریت نجات. چهارشنبه به وسیله امدادونجات فدراسیون کوهنوردی و امداد کوهستان هلال احمر خبردار شدیم در گرده آلمان ها دو کوهنورد زمین گیر شدند. جلسه ای در ستاد بحران هلال احمر برگزار گردید. 3 نفر انتخاب شدیم تا این عملیات سخت وغیرممکن را انجام بدهیم. مجتبی قهیه ای، جواد چراغی و من سه عضو این تیم نجات بودیم.

جواد چراغی هم یکی دیگر از این قهرمانان است. مردی جوان که صعود های زیادی در کارنامه اش دارد. او فاتح قلل 7010 خانتانگری قرقیزستان و قله 7134 لنین است. مردی کوهنورد که او هم داوطلبانه به این ماموریت ویژه پیوست.

3 برنامه عملیات

مجتبی قهیه ای که به عنوان تیم پیشرو به نفرات اضافه شد، اراک زندگی می نماید. تجهیزاتش را جمع کرد و 3 ساعته خود را به تهران به تیم امداد رساند. 28 سال دارد. 2 بار جایزه کلنگ طلایی را از آن خود نموده است. چندبار هم نامزد جشنواره صعود های برتر فدراسیون کوهنوردی شده است. از سال 94 به صورت جدی کوهنوردی، دیواره نوردی و سنگ نوردی می نماید.

برای این ماموریت نجات سه برنامه پیش رو داشتیم. اگر هر کدام از برنامه ها با مانع روبه رو می شد راه حل دیگری را می خواستیم اجرا کنیم. راستا های دسترسی به قله سخت و صعب العبور است و احتمال هاور بالگرد در شدت بادوبوران وجود نداشت و اگر امکان هاور در جان پناه خرسان وجود نداشت برنامه دوم مان پیاده شدن در قله مرجیکش بود و راه حل آخرمان در قله حصار چال پایین می آمدیم تا بتوانیم در کمترین زمان ممکن به گرده آلمان ها برسیم..

اما خلبان زبده امدادونجات داشت مردان کوه برفی را در پناهگاه خرسان در فاصله نیم ساعتی قله پیاده کرد. جایی که در تصور این قهرمانان ناممکن بود. با وسایل و تجهیزات به سمت خروجی گرده آلمان ها رفتند. از آنجایی که در این منطقه کارگاه وجود ندارد، کارگاه را با لوازم و تجهیزات شان ایجاد کردند. حدود 300 متر فرود رفتیم، اما از آنجایی که نفر اول گروه بودم دو مصدوم را زودتر از همنوردانم دیدم. فریاد کشیدم و صدایشان کردم. عباس کلهر با صدای بم جواب داد. تغییر جهت دادم دوباره کارگاه دیگری زدم. رفتم به کنار مصدوم رسیدم. طناب انداختم تا یومار بزند و به سمت بالا حرکت کند.

مرگ تلخ

عباس، دیگر توانایی نداشت. انرژی اش تخلیه شده بود و سرما به او چیره. قهرمانان دوباره 30 متری فرود اومدند تا به کنار کوهنوردان جهنم سرد رسیدند. قله یخی جان حامد را گرفته بود. نفس نداشت. عباس هم دیگر بی رمق بود. بدنش سرد و نیمه به هوش. 3 روز غذا نخورده بود. با حنجره زخمی و صدای کلفت سعی می کرد چیزی بگوید. حرف هایش، اما بی ربط بود گویا هوشیاری نداشت. چشم هایش هم نشان از حال و روزش داشت. به سختی پلک می زد و حالت عادی نداشت. نجاتگران آب وغذای گرم همراه داشتند.

وقتی عباس غذایش تمام شد. هارنس تنش کردند لوازم صعودهم به او متصل شد. عباس را روی طناب خودم آوردم. با طناب به سمت بالا حرکتش می دادم. 150 متری به سمت بالا کشاندمش، اما در هر متر حرکت دقایقی چشم هایش بسته می شد و به خواب می رفت. دیگر به تک رکابی رسیده بودند که عباس هم کامل از هوش رفت. تیم نجاتگر تمام کوشش شان را کردند. عملیات احیا انجام دادند، اما کوه یخی به عباس هم رحم نکرد. کوشش شان بی نتیجه بود عباس هم جانش در ارتفاع 4800 متری رفت.

جهنم سرد

برف وبوران در قله می تازید. باد هم با سرعت 60 کیلومتر به صورت این قهرمانان تازیانه می زد. تنها کاری که توانستیم انجام بدهیم خارج شدن از گرده آلمان ها بود. راستا جان پناه خرسان را در پیش گرفتیم. جهنم سرد و بورانی بود. در فاصله یک متری هیچی دیده نمی شد . اگه بیشتر از هم فاصله می گرفتیم حتما گم می شدیم.

چشمان شان یخ زده بود. پلک هایش را قادر نبود حرکت بدهد. باید به سرعت بوران چشم هایشان را پاک می کردند تا از یخ زدگی جلوگیری نمایند. اوج وزش باد را در آن بحبوحه با چشمان خود دیدند. باد با سرعت 70 کلیومتر بر ساعت قله علم کوه را می تاخت.

ساعت 7:30 به جان پناه خرسان رسیدند. جان پناهی با متراژ 2 متر در 4 متر بدون در. برف، جان پناه را پر نموده بود. برف را خالی کردند. چادر امدادونجاتی را که همراه داشتند را به در زدند و برای شب مانی و یک هفته ماندن در این پناهگاه آماده شدند.

یک هفته شب مانی

مهدی جباریان می گوید: با جی پی اس و نوراندازی توانستیم به جان پناه خرسان در ارتفاع 4700 متری برسیم. جبهه هوای طوفانی ادامه داشت. ولی هوای خراب ممتد شد. پیشتر پیش بینی نموده بودیم که برای دو تا سه روز در منطقه هستیم. برای این چند روز آب وغذا و تجهیزات برده بودیم، اما جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم بیش از 5 روز باید شب مانی کنیم و در جان پناه بمانیم. به همین دلیل روز دوم بود که غذاهایمان را جیره بندی کردیم.

طوفان وکولاک ادامه داشت کوتاه نمی آمد. تنها تصویرشان در این یک هفته سقف آهنی جان پناه بود و در چادری امدادونجات که از بالای سقف جان پناه به پایین نصب شده بود. هر روز با کارشناسان آب وهوایی در تماس بودند. در پی اولین فرصت برای خروج از این بحبوحه بودند که انتها پیروز شدند.

تماس های نجات بخش

از پناهگاه خرسان می توانستیم تماس بگیریم. آنجا آنتن دهی دارد. با مدیریت پشتیبان هلال احمر در تهران در ارتباط بودیم. هیچ راه خروجی نداشتیم راستا ها همه بهمنی بودند. پرواز بالگرد هم با ریسک همراه بود. علم کوه قله ای است که راه هایی که به قله ختم می گردد با بارش هایی که دارد بهمن خیز است. بهمن بسیار زیادی در منطقه وجود دارد. برای اینکه بتوانیم از بهمن ها عبور کنیم باید شرایط به یک پایداری می رسید. آفتاب باید دو روزی به برف ها می تابید تا برف ها به ثبات می رسیدند و از حالت بهمنی خارج می شدند. این اتفاق نیفتاد. در تمام طول این یک هفته بوران بود و هوا صاف نمی شد. ما یک هفته داخل جان پناه بودیم. همین بدن را تحلیل می برد و بدن را خالی می نماید. روز سه شنبه هوا کمی باز شد، اما اندازه وزش باد خیلی بالا بود. قرار بود سه شنبه بالگرد امداد برای نجات بیاید، اما به خاطر وزش باد زیاد نتوانست پرواز کند. دوباره صبر کردیم تا روز چهارشنبه که هوا صاف شد و بالگرد توانست حرکت کند تا از منطقه علم کوه خارج شویم.

عملیات جسورانه

این قهرمانان در تمام این روز ها وسیله گرمایشی نداشتند تنها یک جت بول همراه داشتند که می توانستند برف ها را آب نمایند و لباس هایی از پر. با گرمای بدن شان توانستند این روز ها را در کوه یخی دوام بیاورند و عملیات نجات را به اتمام برسانند. هرچند مردان کوهنورد جان شان رفت و نجاتگران قهرمان نتوانستند این مردان را زنده به پایین ارتفاع 4800 متری برسانند، اما داوطلبانه وارد این ماموریت نجات شده بودند.

عملیات جسورانه ای بود. امیدواریم آنالیز های جامع صورت گیرد تا نقطه نظرات انتقال یابد و برای دیگر کوهنوردان راهگشا گردد تا شاهد حوادث این چنینی نباشیم.

دست و پایمان کرخت شده بود

مجتبی قهیه ای که حالا پس از گذشت یک هفته به آغوش خانواده اش بازگشته به شهروند آنلاین می گوید: شاید کار حوصله سربری بود. تصویری که وجود داشت تنها اسکلت آهنی جان پناه بود و یک چادر، اما برای اینکه جان سالم به درببری باید صبر کنی تا هوا خوب گردد و برای نجات بیایند. ما هیچ وسیله گرمایشی نداشتیم. پا ها و دست هایمان دیگر کرخت شده بود، اما خروج از جان پناه با مرگ مساوی بود. راستا های بهمنی قله همیشه خطرناک است. کمتر کسی در این راستا جان سالم به در برده. اگر برف ثابت نگردد امکان حرکت روی برف وجود ندارد. در این مدت هوا هم آرام نمی شد. باد با سرعت 70 کیلومتر بر ساعت در حرکت بود و مدام می وزید که راه نجات را برای ما سخت نموده بود.

عملیات سخت

مهدی جباریان هم در انتها می گوید: عملیات خوبی بود نتونستیم نفرات را نجات دهیم، ولی نسبت به عملیات های دیگری که شرکت نموده بودم این عملیات از کیفیت بالایی برخوردار بود. این نشانه مثبت است که نشان دهنده رشد در این راستا است.

وقتی پنجره هوایی باز شد بالگرد امدادونجات جمعیت هلال احمر ساعت 9 صبح چهارشنبه به نزدیکی جان پناه آمد. جایی که مردان کوه یخ یک هفته انتظارش را می کشیدند. 3 قهرمان در تماس با جمعیت هلال احمر می دانستند چهارشنبه روزی خواهد بود که بالگرد نجات برای آن ها به پرواز در خواهد آمد از جان پناه بیرون آمدند.

پیکر بی جان حامد شاه حسینی و عباس کلهر را در همان قله گذاشتند تا در شرایط مناسب تر آب وهوایی به سراغ شان بروند. جان پناه روی یال قرار داشت و از راستا های بهمنی در امان بود. بالگرد هاور کرد و قهرمانان یکی یکی از کوه یخی نجات پیدا کردند و به مرکز بازگشتند.

منبع: فرارو
انتشار: 12 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 12 اردیبهشت 1401 گردآورنده: shahreweblog.ir شناسه مطلب: 1901

به "بازگشت از یک قدمی مرگ؛ روایت نجات ناموفق دو کوهنورد" امتیاز دهید

1 کاربر به "بازگشت از یک قدمی مرگ؛ روایت نجات ناموفق دو کوهنورد" امتیاز داده است | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بازگشت از یک قدمی مرگ؛ روایت نجات ناموفق دو کوهنورد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید